راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت سوم
زمان ارسال : ۴۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 18 دقیقه
موسیقی ملایم، عطر تند مهراد در عطر درختانی که از عمق جنگلهای چالوس میآمد. شبانه پنجره را باز کرد و دستش را بیرون داد. مهراد درحال رانندگی بدون نگاه کردن گفت:
_ سرما میخوری...این بچه هم خوابه...
شبانه آرام نگار را نگریست. روی صندلی ع ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهناز
00عالی